رشد جمعیت population growth
در آغاز سال 1992 زمین حدود 5/4 میلیارد نفر جمعیت داشت که نسبت به رقم 1/6 میلیارد نفر در سال 1900 افزایش چشمگیری را نشان می داد. در سال 2000 جمیعت جهان از مرز 6 میلیارد نفر گذشت. جمعیت انسانی جهان هر
نویسنده: مارتین گریفیتس
مترجم: علیرضا طیب
مترجم: علیرضا طیب
در آغاز سال 1992 زمین حدود 5/4 میلیارد نفر جمعیت داشت که نسبت به رقم 1/6 میلیارد نفر در سال 1900 افزایش چشمگیری را نشان می داد. در سال 2000 جمیعت جهان از مرز 6 میلیارد نفر گذشت. جمعیت انسانی جهان هر روز حدود 250،000 نفر و هر سال بیش از 80 میلیون نفر افزایش می یابد. این رقم افزایش سالانه تقریباً برابر با جمعیت کشور مکزیک است. آهنگ رشد فعلی جمعیت انسان ها را می توان به کمک این مسئله نشان داد که بلایای طبیعی فاجعه بار چه تاثیر اندکی بر کاهش آن دارند. برای نمونه در ژوئن 1990 زمین لرزه ای در ایران باعث کشته شدن نزدیک به 40،000 نفر از مردم شد. ولی ظرف شش ساعت کودکان تازه متولد شده در سراسر جهان جای خالی جان باختگان این فاجعه ی بزرگ را پرکردند.
رشد جمعیت تنها نتیجه ی افزایش میزان زاد و ولد نیست بلکه به بیش تر بودن زاد و ولد از مرگ و میر باز می گردد. بهبود بهداشت و درمان عمومی در سراسر جهان به واسطه ی طولانی تر کردن عمر افراد، گردونه ی رشد جمعیت را سریع تر به گردش در می آورد. این افزایش طول عمر به واسطه ی آن که باعث می شود تعداد بیش تری از زنان جوان زنده بمانند و با رسیدن به سن باروری شروع به زاد و ولد کنند موجب رشد باز هم بیش تر جمعیت می شود.
این پیشرفت ها سبب می شود جمعیت جهان با آهنگی سریع تر از گذشته دو برابر شود. در سال 1000 میلادی جمعیت انسان ها چنان به آهستگی افزایش می یافت که اگر همان آهنگ رشد جمعیت ادامه پیدا می کرد جمعیت جهان تا 757 سال بعد هم دوبرابر نمی شد. تا سال 1825 زمان دوبرابر شدن جمعیت جهان به حدود 100 سال کاهش یافت. امروزه هر 35 تا 40 سال، جمعیت جهان دوبرابر می شود.
ولی آهنگ رشد جمعیت از کشوری به کشور دیگر بسیار فرق می کند. در دولت های صنعتی ثروتمندتر مانند ایالات متحده، کانادا، ژاپن و کشورهای اروپای غربی میانگین رشد جمعیت 0/5 درصد در سال است. آلمان و مجارستان گاه دارای نرخ منفی رشد جمعیت هستند یعنی جمعی آن ها رو به کاهش است. انتظار می رود که جمعیت روسیه تا حدودی در نتیجه شیوع ایدز در آن کشور، طی بیست سال آینده، کاهش یابد. اما در کشورهای در حال توسعه، رشد جمعیت بسیار بالاتر است. بالاترین نرخ رشد جمعیت متعلق به آفریقا و دولت های عرب خلیج فارس است.
گرچه ممکن است نرخ درصدی رشد جمعیت به نظر ناچیز آید، تفاوت بین نرخ رشد 1 درصدی و 3 درصدی جمعیت به معنی آن است که هر سال 54 میلیون نفر به جمعیت جهان افزوده می شود تا 200 میلیون نفر. برای نمونه اگر نرخ رشد جمعیت جهان در 3/7 درصد پایدار بماند جمعیت زمین تنها ظرف بیست سال دوبرابر خواهد شد.
بسیاری از اقتصاددانان و برنامه ریزان اجتماعی توسعه اقتصادی را کلید کاهش رشد جمعیت می دانند. در کشورهای فقیر که افراد بسیاری از راه کشاورزی امرار معاش می کنند داشتن فرزندان متعددی که بتوانند کمک کار خانواده و عصای دست پدران و مادران خویش در سنین پیری باشند یک مزیت اقتصادی به شمار می رود. ولی با دستیابی جوامع به پیشرفت اقتصادی و فناوری، فنون جدید کشاورزی امکان آن را فراهم می سازد که با استفاده از کار تعداد افراد کم تری همان حجم از غذا تولید شود. در این گونه جوامع، داشتن خانواده بزرگ دیگر ضرورتی ندارد و می توان پرهزینه باشد. در نتیجه اندازه ی خانواده ها کوچک می شود. این به اصطلاح گذار جمعیت شناختی به کاهش رشد جمعیت در کشورهای صنعتی ثروتمندتر کمک کرده است.
متاسفانه افزایش سریع جمعیت، خود می تواند مانع از آن شود که یک کشور در حال توسعه اقتصاد خود را بهبود بخشد. زمانی که رشد جمعیت چنین کشوری از رشد اقتصادی آن پیشی گیرد مردم آن تهیدست تر می شوند. برای نمونه، کنیا با داشتن 24 میلیون نفر جمعیت در سال 1992 در صورت استمرار نرخ رشد فعلی جمعیتش، در سال 2012 جمعیتی برابر با 48 میلیون نفر خواهد داشت. تعداد اقتصاددانانی که معتقدند شرایط اقتصادی کنیا می تواند طی این مدت به حد کافی بهبود یابد تا غذای کافی برای این تعداد از افراد فراهم سازد چندان نیست. اگر کنیا نتواند رشد جمعیت خود را محدود سازد ممکن است محکوم به فقیرشدن باشد.
جمعیت بسیاری مناطق تنها به دلیل ناآگاهی مردم از کنترل موالید یا توانایی شان برای محدودسازی اندازه خانواده های شان رو به افزایش است. در دیگر موارد، مردم کشورهای در حال توسعه ای که خواهان محدود سازی رشد خانواده های شان هستند به وسایل جلوگیری از حاملگی دسترسی ندارند. در بخش های بزرگی از جهان روش های برنامه ریزی خانواده وجود ندارد. ولی تلاش هایی برای کاستن از نرخ رشد جمعیت صورت می گیرد تنها با مشکلات اقتصادی یا آموزشی روبه رو نیست. تولید مثل انسان ها از نظر مذهبی و فرهنگی هم اهمیت زیادی دارد. آموزش های دینی بسیاری افراد آنان را از جلوگیری از آبستنی منع یا نسبت به آن بی علاقه می کند. برخی فرهنگ ها نیز از دیرباز، داشتن خانواده ای بزرگ را نشانه ی اعتبار و بنابراین ارزشمند می دانند.
مشکل رشد مهارنشده ی جمعیت در سال 1995 حکومت چین را واداشت تا خانواده ها را تنها مجاز به داشتن یک فرزند کند. چین یکی از انبوه ترین جمعیت ها را در میان کشورهای جهان دارد. بالاترین رقم جمعیت برابر با 1/5 میلیارد نفر متعلق به این کشور است. وسعت 9/6 میلیون کیلومتر مربعی (3/7میلیون مایل مربعی) چین تراکم جمعیت آن را حدوداً برابر با 119 نفر در هر کیلومتر مربع (309 نفر در هر مایل مربع) می سازد. ولی از آن جا که تمامی خاک چین قابل سکونت نیست، تراکم جمعیت در آن کشور به مراتب بیش از این است. در مقام مقایسه، ایالات متحده که دارای وسعتی تقریباً برابر با چین است با داشتن 280 میلیون نفر جمعیت، تراکم جمعیتی برابر با تنها 30 نفر در هر کیلومتر مربع (70 نفر در هر مایل مربع) دارد.
برنامه ی کنترل جمعیت چین موفقیت آشکاری نداشته است. مقررات دولتی برای گروه های خاصی از جمعیت عظیم آن کشور تغییر یافته است. از این گذشته خانواده ها غالباً فرزندان پسر می خواهند و این آرزو در عمل می تواند موجب کشتن نوزادان دختر یا صرفاً بی توجهی به محدودیت های وضع شده از سوی دولت شود. بدین ترتیب، برای داشتن فرزند پسر زاد و ولدی بیش از آنچه رسماً مجاز است صورت می گیرد. طی دهه ی گذشته با وجود سال های متمادی تجربه اندوزی چین در سیاست کنترل موالید، باز جمعیت آن کشور سالانه حدود 1/4 درصد افزایش یافت. با این آهنگ رشد، جمعیت چین ظرف حدود پنجاه سال دوبرابر خواهد شد.
به دشواری می توان پیامدهای الگوهای رشد جمعیت را برآورد کرد. از سوی دیگر، خوش بینان مدعی اند که این پیامدها بی خطر خواهد بود زیرا احتمالاً پیشرفت های مستمر در زمینه ی تولید مواد غذایی و روش های پربازده کشاورزی تأثیر قوی تری خواهند داشت. پیشرفت های فناوری، بازدهی زمین های زیرکشت جهان را طی سده ی گذشته سه برابر کرده است. تنها در دهه ی 1990 این پیشرفت ها کمک کرده است تا برداشت غلات در جهان از کم تر از 400 میلیون تن در سال 1990 به حدود 1/9 میلیارد تن در سال 1998 برسد. در واقع، از سال 1900 کشاورزان تولید گندم را به پنج برابر رسانده اند که هم اندازه رشدی است که طی 10،000 سال پس از آغاز کشاورزی حاصل شد. از سوی دیگر، بدبینان تصور غم انگیزی از آینده ترسیم و به این واقعیت اشاره می کنند که با وجود رشد مستمر تولید مواد خوراکی در جهان و کافی بودن ذخایر غذایی جهان، هر سال 13 میلیون نفر از سوء تغذیه یا گرسنگی جان می بازند. بی گمان در ایجاد فقر و گرسنگی در مناطق مختلف جهان عوامل سیاسی و اقتصادی پیچیده ای در کارند ولی برخی دانشمندان از این هراس دارند که تقاضای فعلی برای منابع کشاورزی پیشاپیش از حد توان کره ی زمین برای تأمین مستمر غذای جمعیت جهان فراتر رفته باشد. از 1950 تا 1984 تولید کشاورزی جهان نزدیک به سه برابر شد. ولی در میانه ی دهه ی 1980 این رقم تولید ثابت ماند و در برخی مناطق حتی کاهش یافت.
یکی از علل اصلی افت تولید کشاورزی از دست رفتن زمین های قابل کشت است. از بین رفتن زمین های زراعی قابل استفاده دلایل بسیاری دارد ولی علل اصلی آن فرسایش خاک، بیابان فزایی، و شورشدن خاک است. فرسایش خاک و گسترش بیابان ها زمانی رخ می دهد که باد و آب، خاک حاصل خیز را از زمین می روبد و می شوید. شورشدن خاک حاصل انباشت نمک ها در خاک و مشکل همه ی مناطقی است که در آن ها زمینها را آبیاری می کنند. سرانجام، با رشد شهرها زمین هایی که زمانی برای کشاورزی در دسترس بود اشغال می شد. نتیجه ی همه این عوامل آن است که زمین های هر چه کم تر و کم تری باید غذای افراد هرچه بیش تر و بیش تری را تأمین کنند. ولی مشکل تنها کاهش زمین های قابل کشت نیست. در سراسر جهان، جمعیت بیش از حد، همچنان زمین های کشاورزی، شیلات، منابع آب و ذخایر انرژی را به تحلیل می برد. برخی دانشمندان از این می ترسند که رشد مهارنشده جمعیت باعث درگیری های خطرناک دولت ها و مناطق بر سر دسترسی به منابع طبیعی زمین شود.
ـــ بیابان فزایی؛ تنوع زیستی؛ توسعه
-2002 Leisinger,K.M.Schmitt,K.and Pandya-Lorch,R.Six Billion and Counting:Population Growth and Food Security in the 21st Century,Washington,DC:International Food Policy Research Institue.
-2002 McMichael,A.Populationa,Environment,Disease and Surviva:Past Patterns,Uncertain Futures,The Lancet 359(9312),1145-8.
تری اُکالاهان
منبع مقاله :
گریفیتس، مارتین؛ (1388)، دانشنامه روابط بین الملل و سیاست جهان، ترجمه ی علیرضا طیب، تهران: نشر نی، چاپ دوم1390
رشد جمعیت تنها نتیجه ی افزایش میزان زاد و ولد نیست بلکه به بیش تر بودن زاد و ولد از مرگ و میر باز می گردد. بهبود بهداشت و درمان عمومی در سراسر جهان به واسطه ی طولانی تر کردن عمر افراد، گردونه ی رشد جمعیت را سریع تر به گردش در می آورد. این افزایش طول عمر به واسطه ی آن که باعث می شود تعداد بیش تری از زنان جوان زنده بمانند و با رسیدن به سن باروری شروع به زاد و ولد کنند موجب رشد باز هم بیش تر جمعیت می شود.
این پیشرفت ها سبب می شود جمعیت جهان با آهنگی سریع تر از گذشته دو برابر شود. در سال 1000 میلادی جمعیت انسان ها چنان به آهستگی افزایش می یافت که اگر همان آهنگ رشد جمعیت ادامه پیدا می کرد جمعیت جهان تا 757 سال بعد هم دوبرابر نمی شد. تا سال 1825 زمان دوبرابر شدن جمعیت جهان به حدود 100 سال کاهش یافت. امروزه هر 35 تا 40 سال، جمعیت جهان دوبرابر می شود.
ولی آهنگ رشد جمعیت از کشوری به کشور دیگر بسیار فرق می کند. در دولت های صنعتی ثروتمندتر مانند ایالات متحده، کانادا، ژاپن و کشورهای اروپای غربی میانگین رشد جمعیت 0/5 درصد در سال است. آلمان و مجارستان گاه دارای نرخ منفی رشد جمعیت هستند یعنی جمعی آن ها رو به کاهش است. انتظار می رود که جمعیت روسیه تا حدودی در نتیجه شیوع ایدز در آن کشور، طی بیست سال آینده، کاهش یابد. اما در کشورهای در حال توسعه، رشد جمعیت بسیار بالاتر است. بالاترین نرخ رشد جمعیت متعلق به آفریقا و دولت های عرب خلیج فارس است.
گرچه ممکن است نرخ درصدی رشد جمعیت به نظر ناچیز آید، تفاوت بین نرخ رشد 1 درصدی و 3 درصدی جمعیت به معنی آن است که هر سال 54 میلیون نفر به جمعیت جهان افزوده می شود تا 200 میلیون نفر. برای نمونه اگر نرخ رشد جمعیت جهان در 3/7 درصد پایدار بماند جمعیت زمین تنها ظرف بیست سال دوبرابر خواهد شد.
بسیاری از اقتصاددانان و برنامه ریزان اجتماعی توسعه اقتصادی را کلید کاهش رشد جمعیت می دانند. در کشورهای فقیر که افراد بسیاری از راه کشاورزی امرار معاش می کنند داشتن فرزندان متعددی که بتوانند کمک کار خانواده و عصای دست پدران و مادران خویش در سنین پیری باشند یک مزیت اقتصادی به شمار می رود. ولی با دستیابی جوامع به پیشرفت اقتصادی و فناوری، فنون جدید کشاورزی امکان آن را فراهم می سازد که با استفاده از کار تعداد افراد کم تری همان حجم از غذا تولید شود. در این گونه جوامع، داشتن خانواده بزرگ دیگر ضرورتی ندارد و می توان پرهزینه باشد. در نتیجه اندازه ی خانواده ها کوچک می شود. این به اصطلاح گذار جمعیت شناختی به کاهش رشد جمعیت در کشورهای صنعتی ثروتمندتر کمک کرده است.
متاسفانه افزایش سریع جمعیت، خود می تواند مانع از آن شود که یک کشور در حال توسعه اقتصاد خود را بهبود بخشد. زمانی که رشد جمعیت چنین کشوری از رشد اقتصادی آن پیشی گیرد مردم آن تهیدست تر می شوند. برای نمونه، کنیا با داشتن 24 میلیون نفر جمعیت در سال 1992 در صورت استمرار نرخ رشد فعلی جمعیتش، در سال 2012 جمعیتی برابر با 48 میلیون نفر خواهد داشت. تعداد اقتصاددانانی که معتقدند شرایط اقتصادی کنیا می تواند طی این مدت به حد کافی بهبود یابد تا غذای کافی برای این تعداد از افراد فراهم سازد چندان نیست. اگر کنیا نتواند رشد جمعیت خود را محدود سازد ممکن است محکوم به فقیرشدن باشد.
جمعیت بسیاری مناطق تنها به دلیل ناآگاهی مردم از کنترل موالید یا توانایی شان برای محدودسازی اندازه خانواده های شان رو به افزایش است. در دیگر موارد، مردم کشورهای در حال توسعه ای که خواهان محدود سازی رشد خانواده های شان هستند به وسایل جلوگیری از حاملگی دسترسی ندارند. در بخش های بزرگی از جهان روش های برنامه ریزی خانواده وجود ندارد. ولی تلاش هایی برای کاستن از نرخ رشد جمعیت صورت می گیرد تنها با مشکلات اقتصادی یا آموزشی روبه رو نیست. تولید مثل انسان ها از نظر مذهبی و فرهنگی هم اهمیت زیادی دارد. آموزش های دینی بسیاری افراد آنان را از جلوگیری از آبستنی منع یا نسبت به آن بی علاقه می کند. برخی فرهنگ ها نیز از دیرباز، داشتن خانواده ای بزرگ را نشانه ی اعتبار و بنابراین ارزشمند می دانند.
مشکل رشد مهارنشده ی جمعیت در سال 1995 حکومت چین را واداشت تا خانواده ها را تنها مجاز به داشتن یک فرزند کند. چین یکی از انبوه ترین جمعیت ها را در میان کشورهای جهان دارد. بالاترین رقم جمعیت برابر با 1/5 میلیارد نفر متعلق به این کشور است. وسعت 9/6 میلیون کیلومتر مربعی (3/7میلیون مایل مربعی) چین تراکم جمعیت آن را حدوداً برابر با 119 نفر در هر کیلومتر مربع (309 نفر در هر مایل مربع) می سازد. ولی از آن جا که تمامی خاک چین قابل سکونت نیست، تراکم جمعیت در آن کشور به مراتب بیش از این است. در مقام مقایسه، ایالات متحده که دارای وسعتی تقریباً برابر با چین است با داشتن 280 میلیون نفر جمعیت، تراکم جمعیتی برابر با تنها 30 نفر در هر کیلومتر مربع (70 نفر در هر مایل مربع) دارد.
برنامه ی کنترل جمعیت چین موفقیت آشکاری نداشته است. مقررات دولتی برای گروه های خاصی از جمعیت عظیم آن کشور تغییر یافته است. از این گذشته خانواده ها غالباً فرزندان پسر می خواهند و این آرزو در عمل می تواند موجب کشتن نوزادان دختر یا صرفاً بی توجهی به محدودیت های وضع شده از سوی دولت شود. بدین ترتیب، برای داشتن فرزند پسر زاد و ولدی بیش از آنچه رسماً مجاز است صورت می گیرد. طی دهه ی گذشته با وجود سال های متمادی تجربه اندوزی چین در سیاست کنترل موالید، باز جمعیت آن کشور سالانه حدود 1/4 درصد افزایش یافت. با این آهنگ رشد، جمعیت چین ظرف حدود پنجاه سال دوبرابر خواهد شد.
به دشواری می توان پیامدهای الگوهای رشد جمعیت را برآورد کرد. از سوی دیگر، خوش بینان مدعی اند که این پیامدها بی خطر خواهد بود زیرا احتمالاً پیشرفت های مستمر در زمینه ی تولید مواد غذایی و روش های پربازده کشاورزی تأثیر قوی تری خواهند داشت. پیشرفت های فناوری، بازدهی زمین های زیرکشت جهان را طی سده ی گذشته سه برابر کرده است. تنها در دهه ی 1990 این پیشرفت ها کمک کرده است تا برداشت غلات در جهان از کم تر از 400 میلیون تن در سال 1990 به حدود 1/9 میلیارد تن در سال 1998 برسد. در واقع، از سال 1900 کشاورزان تولید گندم را به پنج برابر رسانده اند که هم اندازه رشدی است که طی 10،000 سال پس از آغاز کشاورزی حاصل شد. از سوی دیگر، بدبینان تصور غم انگیزی از آینده ترسیم و به این واقعیت اشاره می کنند که با وجود رشد مستمر تولید مواد خوراکی در جهان و کافی بودن ذخایر غذایی جهان، هر سال 13 میلیون نفر از سوء تغذیه یا گرسنگی جان می بازند. بی گمان در ایجاد فقر و گرسنگی در مناطق مختلف جهان عوامل سیاسی و اقتصادی پیچیده ای در کارند ولی برخی دانشمندان از این هراس دارند که تقاضای فعلی برای منابع کشاورزی پیشاپیش از حد توان کره ی زمین برای تأمین مستمر غذای جمعیت جهان فراتر رفته باشد. از 1950 تا 1984 تولید کشاورزی جهان نزدیک به سه برابر شد. ولی در میانه ی دهه ی 1980 این رقم تولید ثابت ماند و در برخی مناطق حتی کاهش یافت.
یکی از علل اصلی افت تولید کشاورزی از دست رفتن زمین های قابل کشت است. از بین رفتن زمین های زراعی قابل استفاده دلایل بسیاری دارد ولی علل اصلی آن فرسایش خاک، بیابان فزایی، و شورشدن خاک است. فرسایش خاک و گسترش بیابان ها زمانی رخ می دهد که باد و آب، خاک حاصل خیز را از زمین می روبد و می شوید. شورشدن خاک حاصل انباشت نمک ها در خاک و مشکل همه ی مناطقی است که در آن ها زمینها را آبیاری می کنند. سرانجام، با رشد شهرها زمین هایی که زمانی برای کشاورزی در دسترس بود اشغال می شد. نتیجه ی همه این عوامل آن است که زمین های هر چه کم تر و کم تری باید غذای افراد هرچه بیش تر و بیش تری را تأمین کنند. ولی مشکل تنها کاهش زمین های قابل کشت نیست. در سراسر جهان، جمعیت بیش از حد، همچنان زمین های کشاورزی، شیلات، منابع آب و ذخایر انرژی را به تحلیل می برد. برخی دانشمندان از این می ترسند که رشد مهارنشده جمعیت باعث درگیری های خطرناک دولت ها و مناطق بر سر دسترسی به منابع طبیعی زمین شود.
ـــ بیابان فزایی؛ تنوع زیستی؛ توسعه
خواندنی های پیشنهادی
-2000 Kaplan,R.The Coming Anarchy,New York:Random House-2002 Leisinger,K.M.Schmitt,K.and Pandya-Lorch,R.Six Billion and Counting:Population Growth and Food Security in the 21st Century,Washington,DC:International Food Policy Research Institue.
-2002 McMichael,A.Populationa,Environment,Disease and Surviva:Past Patterns,Uncertain Futures,The Lancet 359(9312),1145-8.
تری اُکالاهان
منبع مقاله :
گریفیتس، مارتین؛ (1388)، دانشنامه روابط بین الملل و سیاست جهان، ترجمه ی علیرضا طیب، تهران: نشر نی، چاپ دوم1390
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}